این روزا بحث توافق نامه ژنو یا ترکمنچای هسته ای!!خیلی داغه...

خیلی وقته دلم میخواد یه چیزی بنویسم تا آروم شم ولی نمیدونم چجوری...

بهتره اول یه چیزایی که فراموش شده رو یادآوری کنم..

نکنه یادمون رفته اینا برا چی بود...؟! 

این همه پایداری و مقاومت برا چی بود..این همه شهیییییییید! 

برا عزت ..استقلال ...آزادی... خدا... ایران... 

برای اینکه من و شما امروز آرامش داشته باشیم و دستمونو جلو بیگانه دراز نکنیم... 

برای اینکه رو پای خودمون وایسیم..

اینا کمه!؟؟؟؟؟

اونا رفتن که الان ما با چار تا تحریم  بگیم کمرمون شکست... 

 برای برداشتنشون تن به خفت و ذلت بدیم؟؟!!

 که اونوقت همه جا بگن ایران بخاطر فشار تحریم هاست که حاضر به توافق شده؟؟

یعنی ملت ما...ملتی که تو ۸سال دفاع مقدس تو اون همه نداری و آشوب با توکل بر خدا...

تونست جلو دنیا وایسه...

الان با چهار تا تحریم حاضر به توافق شده؟؟!!

چرا ما نباید از تحریم، فرصت به وجود بیاریم!؟

چرا نمیتونیم...

چرا تولید ملی رو قبول نداریم...!؟چرا سعی نمیکنیم از لحاظ کمی و کیفی اونو بالا ببریم؟؟

تازه با چه توافق نامه ای تسلیم شدیم....

توافق نامه ای که با بازی با کلمات در واقع بخش عظیمی از فعالیت های هسته ای رو متوقف کرده

توافق نامه ای که این همه تلاش تو سال های اخیر رو لگد مال کرد...

توافق نامه ای که باعث شد فکر کنن ما کم آوردیم....

اینا تا دیروز با ترس و لرز اسم ایرانو می بردن...

چی شد که حالا به رااااااحتی .....تهدید میکنن...؟!

چرا این جرات و جسارتو پیدا کردن!!؟؟

"جرات تهدید های مکرر"

متاسفم

 عزت و غرورمونو به چی فروختیم...

مقام معظم رهبری به این سوال اینطور پاسخ دادن:

هسته ای بهانه است...فرض کنید جمهوری اسلامی ایران در هسته ای عقب نشینی کرد.

همان که آنها میخواهند

خیال نکنید مسئله تمام خواهد شد،نه!!...

ده بهانه دیگر را به تدریج پیش می کشند...

- به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی

- پایبند بودن به موازین دینی

- داشتن هواپیمای بدون سرنشین و موشک

- و...

آنها با موجودیت جمهوری اسلامی مخالفند!...

چشمانم را می بندم آهسته درازمیکشمو بی حس و حرکت نفس عمیق سردی میکشم...

نسیم خنکی از زیرپرده ی پنجره ام صورتم را لمس می کند.گویی فرستاده ی توست....گویی ازآسمان زیبای شبت دستی به شکل باد برایم فرستادی تا بر گیسوانم نوازشی کند و حال زارمرا تسکین بخشد...

حس وجود داشتنت قلبم راجلا می دهد.حس تکیه گاهی محکم داشتن به من غرورمی بخشد.

حس میکنم محکم مرا در اغوش گرفته ای وبه هیچکس اجازه ی اسیب زدن به من را نمیدهی ...

چون من خود را فقط برای تو میخواهم ...

برای عشق ورزیدن به تو...

برای عبادت و بندگی کردن به تو...

وبرای نوشیدن ازجام زرین محبت تو..

ماانسان ها بدنبال دوست داشتنیم دنبال اینکه کسی دوستمان بدارد ماهم دوستش بداریم...

شایداندکی بانوشیدن عشق دنیایی تشنگیمان سیراب شود...

اما اگر کسی تو را ....تو الهه ی عشق و محبت رابشناسد چه نیازی به عشقهای گذرای دنیایی دارد...

مهربان خدای من!!

من اندکی از وجود پرعظمتت را یافتمو ازخودبی خود شده جز توهیچ کسی رانمیخواهم!

ارزویم این است بعدمرگم مقصدم نه بهشت باشد نه جهنم فقط مرابه هرجایی که خودت هستی

ببرارزویم این است....ای کاش رسد وعده ی دیدار تو با من..........ای کاش

سلام...

طرف صحبتم شما خواهر محجبه ای هستی که پای اعتقاداتت وایسادی به همه ثابت کردی نیاز به نگاه نامحرما نداری...

خواهرم طرف صحبتم تویی...تویی که بیگانه ها از این چادرت میترسن..ببین این چادرت چیکار میکنه که دارن خودشونو به اب واتیش میزنن بزاریش کنار...

ببین چطور داری با این ی تیکه پارچه تو دهنشون میزنی...

میدونی هدفشون چیه؟؟ همون ی تیکه پارچه!! اونو بردارن تموم میشه... نیاز به جنگ سخت نیس خودمون دو دستی کشورمونو تقدیمشون میکنیم میگیم اقا بفرما ما نمیخوایم این نظام و انقلابو...(خدا نیاره اون روزو)

بدون هیچ دردسری به هدفشون میرسن

خواهرم نذار این اتفاق بیوفته...به کوری چشم اونام که شده نذار...

یکی از شعارهایی که برادران اهل تسنن دارن و بهش خیلی اعتقاد دارن اینه:(حسبنا کتاب الله)یعنی قرآن برای ما کافیه.که این شعار توسط عمر پایه گذاری شد.

ولی همونطور که میدونیم پیامبر اکرم(ص) فرمودند: همانا كه من در ميان شما دو اصل مهم را گذاشتم كه اگر به آن دو تمسك جوئيد هرگز گمراه نشويد؛ كتاب خدا واهل بيت من،ان دو از يك ديگر جدا نشوند تا كه در رستاخيز، كنار حوض كوثر بر من وارد شوند، پس به آن دومتمسک جویید تا گمراه نشويد.

پس تا اینجا  اهل تسننی ها، اهل بیتی که پیامبرمون اونو در کنار کتاب الله قرار داده قبول ندارن وبه تشخیص خودشون قرآن کافیه...

اینجا رو دقت کنین...